کد مطلب:2785 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:317

17 - شیخیه
شیخیه نامی است كه به پیروان شیخ احمد احسایی (166 - 1241 ق .) گفته می شود. زادگاه احسایی روستای مطیرفی واقع در منطقه احساء می باشد. احساء از مراكز قدیمی تشیع بوده است و امروزه ایالتی در شرق عربستان سعودی بر ساحل غربی خلیج فارس ، به مركزیت شهر هفوف می باشد. احسایی در پنج سالگی قرآن را نزد پدرش شیخ زین الدین احسایی آموخت . در احساء ادبیات عرب و مقدمات علوم دینی متداول را فرا گرفت . او از رؤ یایی در ایام تحصیل خود یاد می كند كه در آن شخصی تفسیر عمیقی از دو آیه قرآن به وی ارائه كرده بود. وی می گوید: این رؤ یا مرا از دنیا و آن درسی كه می خواندم روی گردان ساخت . این حالت سرآغاز تحولی معنوی در زندگی شیخ احمد بود كه رؤ یاهای الهام بخش دیگری را در پی آورد. او می گوید: پس از آنكه به دلالت یكی از رؤ یاها به عبادت و تفكر بسیار پرداخته است ،

پاسخ مسائل خود را در خوابب از ائمه اطهار علیه السلام دریافت داشته و در بیداری به درستی و مطابقت آن پاسخها با احادیث پی برده است .

احسایی در سال 1186 ق . مقارن با آشوبهای ناشی از حملات عبدالعزیز حاكم وهابی سعودی به احساء، به كربلا و نجف عزیمت كرد و از حوزه درس بزرگان تشیع همچون آقا محمد باقر وحید بهبانی ، سید علی طباطبایی صاحب ریاض ، میرزا مهدی شهرستانی و سید مهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر كاشف الغطاء، بهره مند شد و اجازه های متعدد روایی از مشاهیر عالمان دریافت كرد. احسایی علاوه بر فقه و اصول و حدیث ، در طب و نجوم و ریاضی قدیم و علم حروف و اعداد و طلسمات و فلسفه مطالعاتی كرد و در سال 1209 ق . به سبب بروز طاعون از عتبات به احسا بازگشت و در سال 1212 ق . به عتبات مراجعت نمود. سپس بصره را مسكن دائمی خویش قرار داد. در این هنگام بود كه برای نخستین بار شروع به بیان بعضی از عبارات معما گونه و مرموز نمود كه خشم علمای متشرعه بصره را برانگیخت . در سال 1221 ق . به قصد زیارت عتبات به كربلا و نجف سفر كرد و سپس به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام عازم خراسان گشت . در بین راه در یزد توقعی كرد. اهل یزد از او استقبال گرمی به عمل آوردند و از وی خواستند كه نزد آنان بماند و او اجابت كرد و پس از بازگشت از مشهد، یزد را مسكن خویش قرار داد و شهرت بسیاری كسب كرد. چندی بعد فتحعلی شاه وی را به تهران دعوت نمود و در حق او نهایت احترام را به جا آورد و از شیخ درخواست كرد تا در تهران مقیم شود. اما او این درخواست را رد كرد و به یزد مراجعت كرد. در سال 1229 ق . در راه زیارت عتبات به كرمانشاه وارد شد و با استقبال مردم و شاهزاده محمد علی میرزای دولتشاه حاكم كرامنشاهان روبرو گشت و به اصرار حاكم در كرامنشاه اقامت كرد. در مدت اقامتش در آنجا سفرهایی به قصد حج و زیارت عتبات انجام داد. پس از مرگ دولتشاه ، در سال 1237 ق . عازم مشهد شد و در میانه راه چندی در قزوین توقف كرد. در همین زمان بود كه با مخالفت برخی عالمان روبرو شد كه پاره ای از دیدگاههایشان را غلوآمیز و انحرافی تلقی می كردند. نخستین مخالفت آشكار با احسایی از جانب ملامحمد تقی برغانی ، معروف به شهید ثالث ، از عالمان با نفوذ قزوین صورت گرفت . نقل شده است كه برغانی در آغاز مانند دیگر بزرگان قزوین ، حرمت شیخ را نگاه می داشت ، امام در مجلسی كه احسایی به بازدید او رفته بود، از روی آگاهی ، عقیده خاص وی را در باب معاد جسمانی جویا شد و پس از شنیدن پاسخ به وی اعتراض كرد و آن مجلس با جدال اطرافیان به پایان آمد. این رویارویی به میان مردم نیز كشید و جمعی از علما از احسایی كناره جستند. ركن الدوله ، علینقی میرزا حاكم قزوین ، محفلی برای آشتی علما با حضور آن دو ترتیب داد اما این بار گفتگو به تكفیر احسایی از جانب برغانی انجامید و انتشار این تكفیر توقف بیشتر احسایی را در شهر دشوار ساخت . احسایی از قزوین به مشهد و سپس یزد و از آنجا به اصفهان و كرمانشاه رفت و در تمام شهرها با سردی از او استقبال شد، گرچه هنوز هم كمابیش از پایگاه مردمی برخوردار بود. اما تلاش برغانی در تاءكید بر تكفیر او و نامه هایی كه در این باره می نوشت ، از عواملی بود كه عرصه را بر احسائی در واپسین سفرش به كربلا تنگ كرد و او را از نیت ماندگار شدن در آنجا منصرف ساخت . آنچه از فتوای برخی علما بر ضد احسائی نوشته اند، مربوط به همین اوان و پس از آن است . در مقابل ، گروهی دشمنی با او را روا نمی شمردند، از آن جمله فقیه نامدار حاج محمد ابراهیم كلباسی بود كه آسان فهم نبودن پاره ای از آرا و تعبیرات احسایی را باعث سوء تفاهمات و تكفیرها می دانست و آرای احسایی را در چارچوب عقاید امامیه تلقی كرده او را از علمای امامیه معرفی می كرد. به هر حال احسایی از كربلا به مكه رفت و سپس از راه مكه عازم موطن خود گردید اما در نزدیكی مدینه در سال 1241 ق . در گذشت و در قبرستان بقیع به خاك سپرده شد.

آثار فراوانی در زمینه گوناگون از احسایی باقی مانده است . از مهمترین آثار او جوامع الكلم است كه در دو جلد چاپ شده است و حاوی پاسخهای او به سؤ الها و نیز قصائدی در رثای امام حسین علیه السلام است . شرح الزیارة الجامة الكبیره بزرگترین و معروفترین اثر احسائی است كه در چهار مجلد منتشر شده است . كتاب دیگر او حیاة النفس فی حظیرة القدس است كه كتابی مختصر در اصول عقاید می باشد. از دیگر آثار منتشر شده احسائی می توان از شرح العرشیه ، شرح المشاعر، العصمة و الرجعة ، الفوائد، المجموعة الرسائل ، و مختصر الرسالة الحیدریة فی فقه الصلوات الیومیه نام برد.(228)

عقاید و آراء

مبنای اصلی شیخ احمد كه بیانگر روش اصلی اوست این است كه همه علوم و معارف در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت او علیه السلام می باشد و تنها راه كشف معارف ، توسل به معصومان و مراجعه به آثار آنان است و آدمی به استقلال قادر به درك هیچ یك از علوم اعتقادی و عملی نیست . او این مطلب را در شرح فقرات متعددی از زیارت جامعه بیان كرده است . وی در شرح فقره ای از این دعا می نویسد: اگر معتقدیم عقل می تواند به معارف دینی دست یابد بدان جهت است كه هدایت و نور عقل از هدایت و نور معصومان است لذا مخالفان امامان با وجود به كارگیری عقلشان تنها به عقاید باطل می رسند. او در این باره عقیده محیی الدین ابن عربی درباره وحدت وجود را ذكر می كند و از او با تعبیر ممیت الدین یاد می كند و از ملاصدرا به جهت پیروی از ابن عربی در برخی عقاید، انتقاد می كند. احسایی نتیجه می گیرد كه عقل به صورت مستقل قادر به درك حقایق نیست بلكه تنها با استمداد از انوار اهل بیت و مدد رساندن آنان به حقایق و علوم ، حتی در مسائلی چون صنایع و زراعت دست می یابد.(229) توجه به تهذیب نفس و كشف و شهود از سوی احسایی در همین راستا قابل تفسیر است . او در زهد، ریاضت و سیر و سلوك عرفانی شهره عام و خاص ‍ بود. حال به برخی آرای احسایی اشاره می كنیم :

معاد.معروفترین راءی احسایی درباره كیفیت معاد جسمانی است ، و همین نظریه دلیل اصلی تكفیر او از سوی برخی علما از جمله برغانی بود. احسایی اصل معاد جسمانی را كه در آیات و احادیث متعدد بر آن تاءكید شده می پذیرد اما تفسیر خاصی از جسم ارائه می دهد. معنی متداول و عرفی معاد جسمانی این است كه آدمی در حیات اخروی همچون حیات دنیوی داری كالبد ظاهری مركب از عناصر طبیعی است . احسائی معاد جسمانی به این معنی را نمی پذیرد. او می گوید: جسم در احادیث اعم از جسد است . اجساد در مقابل ارواح به كار می رود ولی اطلاق اجسام عامتر از این است . به اعتقاد او آدمی دارای دو جسد و دو جسم است . جسد ول مركب از عناصر زمانی است . این جسد مانند لباس است كه گاهی همراه انسان است و گاهی همراه او نیست و این جسد لذت و درد و طاعت و معصیت ندارد، همان طور كه فرد معصیت كار وقتی به مرض سختی دچار می شود و اكثر جسد او از بین می رود، باز ما او را همان معصیت كار می دانیم . بنابراین جسد اول ، جسد اصلی انسان نیست . این جسد پس از مرگ از بین می رود و در حیات اخروی همراه انسان نمی باشد. جسد دوم عبارت است از طینت انسان كه از عالم هور قلیاست . عالم هور قلیا همان عالم برزخی است كه حد وسط میان عالم ملك (عالم مادی ) و عالم ملكوت (عالم مجرد) می باشد و بدان ، عالم مثال نیز می گویند. جسد دوم ، جسد اصلی انسان است و در قبر باقی می ماند و پس از نفخ اسرافیل در صور (نفخه دوم یا نفخه بعث )، روح وارد همین جسد جدا می شود و برای محاكمه و جزا فرا خوانده می شود. بدین ترتیب در هنگام مرگ روح از هر دو دو جسد جدا می شود، اما در معاد با جسد دوم همراه می گردد. اما جسم اول ، جسمی است كه روح پس از مرگ و مفارقت از دو جسد، همراه آن است و انسان با آن جسم پس از مرگ وارد بهشت یا جهنم دنیوی می شود و مشغول لذت بردن یا عذاب كشیدن می گردد. پس از نفخه نخست (نفخه صعق ) روح و جسم اول نابود می شود و از پس از نفخه دوم (نفخه بعث ) روح به وجود می آید و وارد جسم دوم و نیز جسد دوم می شود. احسایی تاءكید می كند كه بدن اخروی انسان كه عبارت از مجموع جسم دوم و جسد دوم می باشد، همان بدن دنیوی انسان است ، با این تفاوت كه بدن دنیوی كثیف و متراكم است ، اما بدن اخروی از تصفیه های متعدد عبور كرده و لطیف و خالص شده است . از همین جا نتیجه می گیرد كه به معاد جسمانی معتقد است . (230)

امامت .پس از مساءله معاد، امامت و جایگاه امام در آفرینش مهمترین و مشهورترین عقیده احسایی به شمار می رود و عقیده وی در این باره موجب گشته تا برخی او و فرقه شیخیه را در زمره غالیان به شمار آورند. احسایی معصومان علیه السلام را واسطه فیض خدا می داند به این معنی كه پس از آنكه خداوند معصومان علیه السلام را خلق كرد، آنان به اذن و مشیت الهی موجودات دیگر را آفریدند. او نقش معصومان علیه السلام در آفرینش ‍ جهان را بر اساس علل اربعه ارسطویی توضیح می دهد. به اعتقاد او معصومان علیه السلام محل مشیت و اراده خداوند هستند و اراده آنان ، اراده خداست . از این رو معصومان علیه السلام محل مشیت و اراده خداوند هستند و اراده آنان ، اراده خداست . از این رو معصومان علیه السلام علتهای فاعلی موجودات جهان می باشند. از سوی دیگر، مواد موجودات از شعاع انوار و وجودات معصومان هستند، لذا آنها علل مادی آفرینش نیز به شمار می روند. علل صوری بودن معصومان علیه السلام به این دلیل است كه صورتهای اشیاء از صورتهای مقامات و حركات و اعمال آنهاست . البته صورت مؤ منان همانند صورت معصومان علیه السلام و صورت كافران مخالف صورت آنان است . همچنین معصومان علت غایی عالم اند زیرا اگر آنها نبودند چیزی خلق نمی شد و خلقت موجودات به خاطر خلقت معصومان است .(231)

فرقه های شیخیه

پس از فوت شیخ احمد احسایی ، یكی از شاگردانش به نام سید كاظم رشتی (1212 - 1259 ق .) جانشین او گردید. سید در جوانی به یزد رفت و به شیخ احمد پیوست و سپس به كربلا رهسپار شد و تا پایان عمر در آن شهر به تدریس و ترویج مكتب شیخیه مشغول بود. وی بالغ بر یكصد و پنجاه جلد كتاب و رساله نوشت كه غالبا با زبان رمزی و نامفهوم است . برخی معتقدند منشاء اكثر آرای نادرست شیخیه ، سید كاظم رشتی است و احسایی بدانها اعتقاد نداشته است .(232)

یكی از شاگردان سید كاظم ، میرزاعلی محمد ملقب به باب بود كه پس از فوت سید، مدعی جانشینی او شد و پس از آن ادعای بابیت امام غایب و سپس ادعای نبوت خویش را مطرح ساخت ، شرح عقاید او در بحث از فرقه بابیه ذكر خواهد شد.

دیگر شاگرد سید كاظم ، حاج محمد كریم خان قاجار (1225 - 1288 ق .) فرزند حاج ابراهیم خان ظهیررالدولة پسر عمو و داماد فتحعلی شاه بود، كه مدعی جانشین سد گردید و فرقه شیخیه كرمانیه را تاءسیس كرد. این فرقه به نام كریمخانه نیز نامیده می شود. پس از حاج محمد كریم خان ، اكثر شیخیه كرمان ، فرزندش محمد خان (1236 - 1324 ق .) را به عنوان رئیس شیخیه پذیرفتند؛ هر چند رحیم خان یكی دیگر از فرزندان حاج محمد كریم خان ، نیز مدعی نیابت پدر بود و طرفدارانی هم پیدا كرد. از دیگر مدعیان رهبری شیخیه ، محمد باقر خندق آبادی ، نماینده حاج محمد كریمخان در همدان بود كه پیروانش فرقه شیخیه باقریه را در همدان ایجاد كردند. اكثریت شیخیه كرمانیه پس از محمد خان ، برادرش زین العابیدن خان (1260 - 1276 ق .) را به رهبری خویش برگزیدند. پس از او ابوالقاسم خان ابراهیم و سپس عبدالرضا خان به ریاست شیخیه كرمانیه برگزیده شدند. عبدالرضاخان ابراهیم و سپس عبدالرضا خان به ریاست شیخیه كرمانیه برگزیده شدند. عبدالرضاخان در سال 1358 ش . ترور شد.(233)

در آذربایجان نیز علمای بزرگی به تبلیغ و ترویج آرای شیخ احمد احسائی پرداختند. از علمای شیخیه آذربایجان ، سه طایفه مهم قابل ذكر است . نخستین طایفه شیخیه آذربایجان ، خانواده حجة الاسلام است بزرگ این خاندان میرزا محمد مامقانی معروف به حجة الاسلام (م . 1269 ق .) است كه نخستین عالم و مجتهد شیخی آذربایجان است . او مدتی شاگرد شیخ احمد احسائی بوده و از او اجازه روایت و اجتهاد دریافت كرد و نماینده وی در تبریز بود. او همان شخص است كه حكم تكفیر و اعدام علی محمد باب را در تبریز صادر كرد. حجة الاسلام سه فرزند دانشمند داشت كههر سه از مجتهدان شیخی تبریز به شمار می رفتند و به لقب حجة السلام معروف بودند. فرزند ارشد او میرزا محمد حسین حجة الاسلام (م . 1313 ق .) نام داشت و از شاگردان میرزا محمد باقر اسكویی بود. فرزند میرزا محمد حسین حجة الاسلام ، میرزا ابوالقاسم حجة السلام (م . 1362 ق .) آخرین فرد روحانی خانواده حجة السلام بود.

دومین طایفه شیخیه آذربایجان ، خانواده ثقة الاسلام است . میرزا شفیع تبریزی معروف به ثقة الاسلام بزرگ این خاندان است . وی از شاگردان شیخ احمد احسائی بوده است . فرزند او میرزا موسی ثقة الاسلام نیز از علمای شیخیه تبریز بود. میرزا علی معروف به ثقة السلام دوم یا شهید نیز از همین خانواده است . او در سال 1330 ق . به جرم مشروطه خواهی و مبارزه با روسها، به دست روسهای اشغالگر تزاری در تبریز به دار آویخته شد. برادر او میرزا محمد نیز از علمای شیخیه تبریز به شمار می رفت .

سومین طایفه شیخیه آذربایجان ، خاندان احقاقی است . بزرگ این خاندان میرزا محمد باقر اسكویی (1230 - 1301ق .) می باشد كه از مراجع فقه و دارای رساله عملیه بود. او شاگرد میرزا حسن مشهور به گوهر (م .1266ق .) از شاگردان شیخ احمد احسائی و سید كاظم رشتی ، بوده است . فرزند میرزا محمد باقر، میرزا موسی احقاقی (1279 - 1364 ق .) نیز از علما و مراجع بزرگ شیخیه است . او كتاببی تحت عنوان احقاق الحق نگاشت و در آن عقاید شیخیه را به تفصیل بیان نمود. پس از این تاریخ ، او و خاندانش به احقاقی مشهور شدند. در این كتاب برخی آرای شیخیه كرمان و محمد كریم خان مورد انتقاد و ابطال قرار گرفته است .(234) از جمله فرزندان میرزا موسی احقاقی ، میرزا علی ، میرزا حسن و میرزا محمد باقر هستند كه از علمای بزرگ شیخیه بودند. هم اینكه مركز این گروه كشور كویت است و ریاست آن را میرزا حسن احقاقی بر عهده دارد كه مرجع فقهی شیخیه آذربایجان و اسكو می باشد.(235)

شیخیه كرمان و آذربایجان در اعتقادات خود را پیرو آرای شیخ احمد احسایی و سید كاظم رشتی می دانند اما در فروغ دین و اعمال با یكدیگر اختلاف نظر دارند.كرمانی ها از شیوه اخباری گری پیروی می كنند و به تقلید از مراجع اعتقاد ندارند، امام شیخیه آذربایجان به اجتهاد و تقلید معتقدند و از مراجع تقلید خودشان پیروی می كنند، البته در عقاید نیز شیخیه آذربایجان برخلاف شیخیه كرمان ، خود نیز به اجتهاد می پردازند و آرای شیخ احمد و سید كاظم را بر اساس تلقی خویش از احادیث تفسیر می كنند.

از دیگر اختلافات كرمانی ها و آذربایجانی ها مساءله ركن رابع است . شیخیه كرمان اصول دین را چهار اصل توحید. نبوت ، امامت و ركن رابع می دانند. مراد آنها از ركن رابع ، شیعه كامل است كه واسطه میان شیعیان و امام غایب می باشد.(236) اما شیخیه آذربایجان به شدت منكر اعتقاد به ركن رابع هستند.(237) و اصول دین را پنج اصل توحید، نبوت ، معاد، عدل و امامت می دانند. آنان چنین استدلال می كنند كه شیخ احمد احسائی در ابتدای رساله حیوة النفس و سید كاظم رشتی در رساله اصول عقاید، اصول دین را پنج اصل مذكور می دانند و در هیچ یك از كتب و رسائل این دو نفر نامی از ركن رابع برده نشده است .(238)

چكیده

1. به پیروان شیخ احمد احسائی شیخیه گفته می شود. او علاوه بر فقه و اصول و حدیث در علوم ریاضی و طب و نجوم و... هم مطالعاتی داشته است و به واسطه برخی از دیدگاههایش از سوی عده ای از علما با وی مخالفت شد و حتی مورد تكفیر قرار گرفت .

2. از مهمترین آثار او جوامع الكلم و شرح زیارة جامعه كبیره و حیاة النفس ‍ فی حظیر القدس می باشد.

3. مبنای اصلی احسائی در كسب معارف این است كه همه علوم و معارف در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام می باشد و تنها راه كشف معارف توسل به آنان است و عقل مستقلا قادر به درك حقایق نیست . معروفترین راءی او درباره كیفیت معاد جسمانی است . او اصل معاد جسمانی را كه مورد تاءكید آیات و روایات است با تفسیر خاصی از جسم می پذیرد. این راءی او با مخالفتهایی روبرو شده است .

5. عقیده احسائی درباره امامان معصوم سبب شده برخی او را در زمره غالیان به شمار آورند. او معصومین علیه السلام را واسطه فیض الهی می داند كه به اذن الهی موجودات را آفریده اند. او این نقش را بر اساس علل اربعه ارسطو توضیح می دهد.

6. از شاگردان احسائی كه پس از او آثاری را از خود به جای گذارده ، سید كاظم رشتی است كه به عقیده برخی منشاء اكثر آرای نادرست شیخیه اوست .

7. یكی از شاگردان سید كاظم ، میرزا علی محمد ملقب به باب بود كه ادعای بابیت و سپس نبوت نمود.

8. در آذربایجان سه طایفه به تبلیغ آرای احسائی پرداختند. خانواده حجة السلام اولی از آنهاست . خانواده ثقة السلام دومین و خاندان احقاقی سومین آنهاست .

9. شاخه دیگر شیخیه مربوط به كرمان است ، كه شیوه اخباری گری داشتند و اختلافاتی هم با شیخیه آذربایجان دارند.

پرسش

1. فرقه شیخیه توسط چه كسی و چگونه پیدا شد؟

2. مبانی اصلی این فرقه چیست و چرا رهبر آن تكفیر شد؟

3. تفاوتهای شیخیه كرمان و آذربایجان چیست ؟